ما سرخوشان مست دل از دست داده ایم

شاید نوشتن بعد از دو سال کمی سخت به نظر برسد ولی حس خوبی که ازنوشتن به دست می­ آید، همیشه باعث شده که فکر کنم بالاخره روزی می­ رسد که حوصله، وقت، انگیزه و دریافت پالس­های مثبت بر تنبلی بزرگ پیروز شوند و برای دل خودم هم که شده، چند خطی بنویسم.

البته واقعیت­هایی هم در این دوری از قلم(کیبورد) بی تاثیر نبوده­ اند ، ففییللتتررییننگگ، محتاط شدن بی اندازه خودم و شرایط زمانه . اکنون که خیالم از بابت توجیه، راحت شد باید کمی به خودم فشار بیاورم تا سلول­های خاکستری مغز با هماهنگی تمام دستگاه­های ذیربط، موضوعی بیابند دلی.

شاید باربط­ ترین، نزدیکترین و دلی­ ترین موضوع این روزهای ما بنابه شرایط موجود و مثل بیشتر این سال­ها بچه­ ها باشند. شادی بیش از حد و غیرعادی  سرخوشان ما که به قول رزی، احتیاج به مشاوره دارند، درمانی برای شادی مضاعف.(راستی کاش یکی از این سال­ها برای دل مردم ، شادی مضاعف، نشاط مضاعف نامگذاری می­شد)

بنا به گزارش رزی، دو برادر بعد از رسیدن به کلاس، نقش ستاد استقبال مردمی از همکلاسان را به عهده می گیرند و مانی با استقبال از سایر بچه ها کیفشان را تحویل می گیرد و ونداد هم با نمایش طنز و مضحک خودزنی، موجبات خنده و شادی بقیه را فراهم می­ کند و این برنامه تا پایان یک ربع زمان ورزش و تحویل ونداد به مادرش، ادامه دارد. اما موضوعی که بیشتر، ما(والدین!) را نگران می ­کند، خنده، شادی و انرژی بی­ پایان این دو موجود و به خصوص مانی است.(شرایط نامبرده برای ونداد فقط در خارج از خانه و در همراهی مانی و برای جمع غیرخانوادگی ما صدق می­ کند). گرچه ما به حکم بیلبوردهای شهرداری در بیان آموزه­ های بس ژرف و تاثیرگذار در امور کودکان (شادی بی دلیل، دوست داشتن بی دریغ، کنجکاوی بی انتها) نباید نگران باشیم ولی ناخودآگاه حرص می خوریم.(مگر اشکال دارد که حرص خوردن ما هم بی دلیل باشد).

به هر حال در آسیب شناسی! این موضوع همیشه به نقش رزی در برقراری آرامش در خانه و ایجاد فضای امن و احساس امنیت مبنی بر گفتگو که بزرگترین نیاز بچه­ هاست، فکر می­ کنم و به تصمیمی که برای آسایش بچه­ ها در برابر آسایش شخصی، پیشرفت مادی و معنوی به بهای سنگین دوری از بسیاری فعالیت­های مورد علاقه­ ی خود، گرفته است، با غلظت بالا، افتخار و تحسین می­ کنم و می ­دانم که این لحظات، رفتنی و جبران نشدنی هستند و او برای بچه­ ها (و هم­چنین من) فرای یک وظیفه­ ی مادری و همسری معمول، ازخودگذشتگی (به معنی واقعی کلمه و به دور از اغراق­های نوشتاری) کرده­ است.

رزی، ما جامعه­ ی مردان خانه (تشکل صنفی شامل من، مانی و ونداد) به شدت قدر تو را می­ دانیم ولی چه کنیم که " ما سرخوشان مست دل از دست داده ­ایم"

نسیم بهاری

وقفه های طولانی و ننوشتن در وبلاگ ، علاوه بر نفرت از این فیلترینگِ جهان شمول، قدری هم به دلیل دوری از ناله سرایی و زمزمه ی  خستگی،بیحوصلگی و ناامیدی  که روح حاکم بر بیشتر نوشته های شخصی  وبلاگهاست، رخ داده است و اکنون که با مهربانی این بهار،اندک شوری هست، بد ندیدم که از حال و هوای خوش روزگار هم بنویسم که همیشه ، همه چیز بد نیست.


نیمه های اسفند که پیش نمایشی از بهار به همراه دارد، یادآوری است برای نوکردن آنچه که یکسال به عادت ، فراموش شده اند یا در مرز کم توجهی قرارگرفته اند و تکانی بر اندام خسته ای که یکسال تمام ، به روزمرگّی گذرانده اند .

انجام تکلیف خانه تکانی و حضور دستمال سه گوش بر سر (کنایه از دقت و شدت در امر تکاندن خانه ) ، بی اغراق تنها وظیفه ایست که با میل کامل درونی و در نهایت دقت در ریزترین کارها ، انجام میشود و حتی غبار

فقط محض ارادت است و بس

برادر سروش صحت : چند روزی است که برای تداوم ارادت سابقه دارم ، به شما، دیدن ِ مجموعه "چارخونه" را بر خود حرام کرده ، افسوس روا می دارم.
بنده به عنوان یکی از ارادتمندان قدیم شما و برای حفظ حرمت ، ترجیح دادم از ادامه دیدن ِ این ، نه چندان مجموعه، صرفنظر نمایم تا شاید خاطرات خوب باقیمانده از شما ، " کل یوم " حذف نشوند و این دقیقاً همان کاریست که با سریال " حلقه سبز" برادر حاتمی کیا کردم تا ارادت خالصانه ام نیز به ایشان ، دستخوش الفاظ ضد ارزشی نشوند.
بنده به عنوان یکی از چیپ بین ترین های مجموعه های تلویزیونی که سابقه دیدن مجموعه های فخیم و وزینی چون " گل بارون زده " را در کارنامه ام دارم ، هیچوقت دوست نداشتم ، دیدن کارهای شما از سرناچاری باشد . کار به اصطلاح 90 شبی شما ، در همان نیم مجموعه اول باید ختم بخیر میشد تا شاید روزی دلمان برای شنبه و چهار شنبه تان تنگ میشد و نه الان که آرزوی تمام شدن ِ هرچه زودترش را برای کمتر خجالت کشیدن خودمان و باقی آبروی شما داریم. برادر ، ما همان روزهایی هم ، که اسم شما به عنوان ِ نویسنده مجموعه های موفق برادران مدیری یا عطاران ، در لابلای تیتراژ به چشم میخورد ، ارادتمند بودیم و نیازی به نود شبی ساختن نبود .
در پایان هم خواهشی از مسوولان دلسوخته صدا وسیمای برادر ضرغامی دارم که قبل از ساخت و تولید مجموعه های نود شبی و خصوصاً طنز ، لیستی از موضوعات مطرح شده در محتوای این مجموعه ها را از نویسندگان و کارگردانان آنها درخواست نمایند تا شاهد تکرر موضوعاتی چون اعتیاد ، سوء تفاهم ، زن دوم ، پرونده های متعدد عروسی و ازدواج ، پولدار شدن ، بی پولی،فلش بکهای مکرر و در نهایت ، درگیریهای فیزیکی بد آموز ، نو آموز و آموزنده نباشیم .
ومن الله توفیق اجباری